[HND-829] [زیرنویس فارسی] باردار از مرد پیر متنفر: پیستون‌های پیستون بسیار لذت بخش بودند، اما من ارگاسم خود را از پشیمانی برای سه روز پنهان کردم.

یوئی پس از فرار از خانه، به تنهایی در خیابان‌ها سرگردان بود و به دنبال کسی بود که بتواند شب را با او بگذراند. مردی مسن‌تر به او نزدیک شد. چون او به او پیشنهاد اقامت داد، او قبول کرد، با این فکر که یک شب با او بودن ارزشش را دارد. او به فشارهای پیستونی و چسبناک او تسلیم شد. حتی وقتی که به اوج لذت رسید، نمی توانست اعتراف کند که چقدر از ایده بودن با این پیرمرد متنفر است. فشارهای ناامید کننده و بی رحمانه او تا زمانی که درون او منی ریخت ادامه یافت. دختر حساسی که نمی خواست به اوج لذت برسد اما نمی توانست مانع شود، با منی او باردار شد.