Jav Ninja

[SAME-205] [زیرنویس فارسی] نه، پدرم متوجه می شود... مینوشیما مگوری

میزبانان ویدیو
می امتحان گوینده رویای خود را گذراند و در یک ایستگاه محلی به او پیشنهاد شد. در همین حین خانواده تصمیم می گیرند برای مراسم یادبود به خانه مادرشان برگردند... می از برادر کوچکتر مادرش، تاکاشی متنفر بود، که همیشه به او نگاه می کرد که هر بار که او را می لیسید...

بازیگران زن:

مینوشیما تور

مینوشیما

تور

کارگردانان:

تاکو اوتانی

برچسب‌ها:

شیطان شب

استودیوها:

مهاجمان

ژانرها:

تحقیردانشجوی دخترتک کاردرامکرمپیدید بالاتوزیع انحصاریدختر / دختر خوانده
[SAME-205] [زیرنویس فارسی] نه، پدرم متوجه می شود... مینوشیما مگوری[SAME-205] [زیرنویس فارسی] نه، پدرم متوجه می شود... مینوشیما مگوری[SAME-205] [زیرنویس فارسی] نه، پدرم متوجه می شود... مینوشیما مگوری[SAME-205] [زیرنویس فارسی] نه، پدرم متوجه می شود... مینوشیما مگوری[SAME-205] [زیرنویس فارسی] نه، پدرم متوجه می شود... مینوشیما مگوری[SAME-205] [زیرنویس فارسی] نه، پدرم متوجه می شود... مینوشیما مگوری[SAME-205] [زیرنویس فارسی] نه، پدرم متوجه می شود... مینوشیما مگوری[SAME-205] [زیرنویس فارسی] نه، پدرم متوجه می شود... مینوشیما مگوری[SAME-205] [زیرنویس فارسی] نه، پدرم متوجه می شود... مینوشیما مگوری[SAME-205] [زیرنویس فارسی] نه، پدرم متوجه می شود... مینوشیما مگوری

نظرات

Suggested
[VEMA-246] همسر منشی رئیس جمهور که در همان شرکت کار می کند در دفتر رئیس جمهور زمانی که من روی توتسوکا کار می کردم کرم خورده بود.
آقا و خانم توتسوکا به دلیل یک رابطه عاشقانه اداری با هم ازدواج کردند. شوهر فروشنده و زن منشی بود پس باید بعد از ازدواج بدون مشکل کار می کردند. با این حال، در داخل دفتر بسته رئیس جمهور، منشی زیبا مشغول انجام کارهای مخفیانه ای بود که شوهرش از آن بی خبر بود...
[VEMA-246] [زیرنویس فارسی] همسر منشی رئیس جمهور که در همان شرکت کار می کند در دفتر رئیس جمهور زمانی که من روی توتسوکا کار می کردم کرم خورده بود.
[ADN-728] با عرض پوزش ، عمو ... مینوشیما مگوری ، دختری که مجبور شد دختر شود
دختری که مجبور به دختر شدن شد "طعمه بعدی تصمیم گرفته شده است. امروز پیرمردی است که بازنشسته شده است. هزینه بازنشستگی 8.5 میلیون ین. و چقدر پس انداز وجود دارد؟ همه آنها را انتخاب کنید! " "من دیگر نمی توانم آن کار ضعیف را انجام دهم!" "شما احمق! من با طعمه شما همدردی می کنم ... نقش شما چیست؟ این بدن ، این دهان و گربه پیرمرد را خرد می کند! "
[ADN-728] [زیرنویس فارسی] با عرض پوزش ، عمو ... مینوشیما مگوری ، دختری که مجبور شد دختر شود
[SONE-958] من مدیر فروشگاهی هستم که یک دزد مغازه از کلاس J○ را دستگیر کردم! خب بعد از این چرا انقدر عصبانی شدی...تهدید، اجبار، راهنمایی سبک زندگی تجاوز به آیری ناگیسا
یک دانش آموز دختر در یک مدرسه مقدماتی یک دزد معمولی در پشت صحنه است. "من تو را از دست می دهم، پس شلوارت را در بیاور" این رابطه جنسی بدون رضایت است. تراژدی تجاوز، تجاوز، تجاوز جنسی. "تو نمی خواهی خراب شود، درست است؟ (لل)" "تقصیر تو برای دزدی است!" بدترین روز تجاوز جنسی. تجاوز مستمر در یک روز! ? من توسط منشی فروشگاه مورد تجاوز قرار می گیرم و توسط شخصی که به من کمک کرده نیز مورد تجاوز قرار می گیرم! ? بدترین و بدترین تجاوز مداوم! ! تجاوز ناگهانی از سوراخ واژن که به شما اجازه نمی دهد بارها و بارها به عنوان جبران از دست دادن آن به خانه بروید! !
[SONE-958] [زیرنویس فارسی] من مدیر فروشگاهی هستم که یک دزد مغازه از کلاس J○ را دستگیر کردم! خب بعد از این چرا انقدر عصبانی شدی...تهدید، اجبار، راهنمایی سبک زندگی تجاوز به آیری ناگیسا
[VEC-740] من می‌خواهم به انجمن محله بپیوندم، پس بگذار زنت را به لعنت برسانم، و با داشتن رابطه جنسی خام روی پیشخوان، شیزوکاوا، با این درخواست مداوم مبارزه می‌کنم.
اولین آخر هفته بعد از اسباب کشی درست زمانی که تمام وسایلم را با خیال راحت مرتب کردم و تنها کاری که باید انجام دادم کنار گذاشتن مقوا بود، زن و مردی که ادعا می کردند عضو انجمن محله هستند آمدند. یکی مردی است که رئیس جامعه محلی است. دیگری زیبایی لاغر با چهره ای خوش فرم است. ظاهراً بعد از اطلاع از اینکه من به تازگی نقل مکان کرده ام برای جذب من به انجمن محله آمده است. من نیمه به توضیح فعالیت های انجمن محله گوش دادم و قصد رد کردم. با این حال، همانطور که او به چهره زیبای زنی که مشتاقانه او را جذب می کرد، نگاه کرد، شروع به سفت شدن کرد... "اگر همسرم اجازه دهد با او رابطه جنسی داشته باشم، به عضویتش فکر می کنم" و تصمیم گرفت جسد او را درخواست کند.
[VEC-740] [زیرنویس فارسی] من می‌خواهم به انجمن محله بپیوندم، پس بگذار زنت را به لعنت برسانم، و با داشتن رابطه جنسی خام روی پیشخوان، شیزوکاوا، با این درخواست مداوم مبارزه می‌کنم.
[SAME-197] گزارش بارداری غمگین. شیزوکاوا
یک سال از درگذشت برادرم گذشته است. حتی اگر من درگذشت ، من نتوانستم او را ببخشم که به اوضاع کمک نکردم. من تصمیم گرفته بودم که روزی او کاری را انجام دهد که او غیرقابل توصیف باشد. زمان فرا رسیده است. من همسرش ، مایکا را نقض کردم. همسرم که به تازگی اولین سالگرد سالگرد خود را به پایان رسانده است ، در مقابل محراب او است. ... این بهترین مرحله است.
[SAME-197] [زیرنویس فارسی] گزارش بارداری غمگین. شیزوکاوا
[SONE-949] او آخرین قطار را از دست می دهد و به طور غیرمنتظره ای با یک مدیر فروشگاه آزار دهنده جنسی در اتاقی شریک می شود... Moe Sakakibara، یک کارگر نیمه وقت که چیزی در مورد خاک نمی داند، ناگهان احساس می کند رابطه جنسی نفرت انگیزی تا صبح ادامه دارد.
"من...دوست ندارم.میخوام برم خونه...مدیر...مزارس" اون نظر. خوب ولی من نمیذارم بری خونه هر چه دخترانی جدی‌تر، پرانرژی‌تر، بامزه‌تر و خالص‌تر باشند، بیشتر می‌خواهم به آنها چیزهای مختلفی یاد بدهم. من نمی توانم هیجان را متوقف کنم. اما بهتر از آن این است که از من متنفری. هر چه بیشتر از من متنفرم، نعوظ بیشتر می شود. یک روز مخفیانه به دخترک قرص خواب داد و به زور به هتلی برد. وقتی از خواب بیدار شد، چهره اش ترسیده بود. من آن چهره را دوست دارم. چقدر من را هیجان زده می کند؟ دیک من خیلی خوشحال است "این ناراحت کننده و منزجر کننده است... منزجر کننده است... اما بیشتر از این است... حس خوبی دارد... چرا؟" چون با دایی سازگاری خوبی دارم.
[SONE-949] [زیرنویس فارسی] او آخرین قطار را از دست می دهد و به طور غیرمنتظره ای با یک مدیر فروشگاه آزار دهنده جنسی در اتاقی شریک می شود... Moe Sakakibara، یک کارگر نیمه وقت که چیزی در مورد خاک نمی داند، ناگهان احساس می کند رابطه جنسی نفرت انگیزی تا صبح ادامه دارد.
[JUR-571] 5 روز در حالی که شوهرش در سفر کاری است ... تجاوز به عنف پیستون آهسته که به پدرشوهرش منفور کاهو هاناموری تسلیم می شود
بعد از یک سال ازدواج با شوهرم، از پدرشوهرم آقای ایپی بیزار شدم. شرط ازدواج این بود که با پدرشوهرم زندگی کنم...در آن زمان پدرشوهرم مهربان بود و قبول کرد که با من زندگی کند اما بعد از ازدواج پدر شوهرم ماهیت واقعی خود را نشان داد. او اغلب در کارهای خانه دخالت می کرد و لباس های زیر خود را یکی پس از دیگری گم می کرد. من با شوهرم در این مورد صحبت کردم، اما او گفت باید بعد از یک سفر کاری 5 روزه در مورد آن صحبت کنیم. سپس روزی که شوهرم رفت، به اتاق پدرشوهرم رفتم که در زمانی که او نبود، از ورود به آن منع شدم. عکس های مخفی من در آن اتاق پخش شده بود... سعی کردم بلافاصله از اتاق خارج شوم اما پدرشوهرم پشت سرم ایستاده بود. «الان همه چیز معلوم است...» ناپدری ام به من حمله کرد.
[JUR-571] [زیرنویس فارسی] 5 روز در حالی که شوهرش در سفر کاری است ... تجاوز به عنف پیستون آهسته که به پدرشوهرش منفور کاهو هاناموری تسلیم می شود