ری و ریونوسوکه، یک مدیر و یک زیردستان از یک شرکت، دو سال با هم رابطه داشتند و هر دو شریک داشتند. ری پیشنهاد دوست پسرش را پذیرفت و تصمیم گرفت رابطه خود را با زمان ازدواج و نقل مکان به پایان برساند. یک هفته قبل از نقل مکان، آنها برای آخرین ملاقات ملاقات کردند. «من میخواستم تا صبح با هم بمانم، تا مثل یک زوج همساخته رفتار کنم» آنها شب را با انزال خام تا طلوع آفتاب گذراندند.
[START-126] [زیرنویس فارسی] بعد از دو سال رابطه عاشقانه که به پایان رسید و او پیشنهاد ازدواج را پذیرفت، دیشب با هم با انزال خام احساسی تا طلوع آفتاب بود که به طرز باورنکردنی شگفت انگیز بود - ری کامیکی