سوزو نی برای اولین بار پس از مدتی به زادگاهش بازگشته است. با نزدیک شدن به عروسی در سه روز، این آخرین سفر به خانه قبل از عروسی بود. من مخفیانه عاشق سوزو نی بودم و نمی توانستم سوزو نی را تحمل کنم که در حالی که تاپ من را که مدت ها پیش به او قرض داده بودم به تنم می کرد ماساژ می داد. بیا پشت سرمون هیچی نذاریم... سوزو نی که احساسات منو قبول کرد و من عرق کرده بودیم و همدیگر رو می بلعیدیم.
  [START-449] [زیرنویس فارسی] دختر عموی من تا 3 روز دیگر لباس عروسش را خواهد پوشید و من او را دیدم که در آخرین سفر قبل از ازدواج به خانه اش به خانه قرض داده بودم و او را پوشیده بود و به مدت 2 روز آرزویی که 15 سال ساخته بودم منفجر شد. رین هونجو