یک برادر و خواهر مجرد قراردادی را با یک مرد ثروتمند میبندند. این مرد یک منحرف است که در پشت یک ماسک فضیلت پنهان شده است. پدر نامشروع هر زمان که ممکن است خواهر بزرگتر را شکنجه میکند، در حالی که خواهر کوچکتر را اذیت و آزار میدهد و از او لذت میبرد. برای محافظت از خواهرش، دختر کوچکتر تصمیم میگیرد که خدمتکار او شود و به او خدمت کند. پدر ناتنی با استفاده از احساسات خواهرش به خواهر کوچکترش یوی حمله میکند و با تجاوز مکرر به بدن شکننده او، یوی به تدریج عقلش را از دست میدهد.
[MIAA-172] [زیرنویس فارسی] نمایشگاه تلقیح خدمتکار سینه کوچک: من خدمتکار شدم تا از خواهر بیمارم در برابر آزار و اذیت پدرخوانده ام محافظت کنم.