خواهرم و شوهرش در یک سفر کاری بودند، بنابراین مجبور شدند چند روز از خواهرزاده بداخلاق خود مراقبت کنند. خواهرزادهام که بعد از مدتها برای اولین بار با او آشنا شدم، دختری از جنس جِی گستاخ بزرگ شده است که هر چقدر هم که سعی میکنم با او صحبت کنم کاملاً سرکش است. من مجذوب شلیک های بی دفاع شورت شدم که انگار با من مثل هوا رفتار می کرد. فکر می کردم نباید به شورت خواهرزاده ام نگاه کنم، اما چون مرد بودم نمی توانستم مقاومت کنم، بلافاصله به او لعنتی زدم! من بارها و بارها خواهرزاده ام را تقدیر کردم تا اینکه نگرش خود را تغییر داد و او بزرگ شد تا یک ادراراب گوشت کبوتر دوست داشتنی شود که هوس دیک می کند!
  [LULU-408] [زیرنویس فارسی] من به خواهرزادهی نوع J ام، یک دختر بچه گنده و خوشتیپ که به دلیل رفتار بد به ما سپرده شده بود، ادامه دادم تا زمانی که با یک دیک بالغ که پیستون موعظه میکرد، در آستانه غش کردن قرار گرفت، و وقتی به بیدمشک تکانخوردهاش متوجه شدم و او را خامهای کردم، تبدیل به یک کبوتر دوستداشتنی شد و من دچار مشکل شدم. مینا آیس