من با میو-سنپای داشتم مشروب میخوردم و آخرین قطار را از دست دادیم، بنابراین تصمیم گرفتم بگذارم در خانهام بماند. از نوشیدنیها سیر نمیشدم، بنابراین داشتیم با هم بازی مشروب خوردن را انجام میدادیم... و بعد او سعی کرد مرا ببوسد!؟ او با کلماتی مثل «من الان تو را به عنوان یک جوان نمیبینم، تو را به عنوان یک مرد میبینم» مرا وسوسه میکند و عقل من ناپدید میشود! وقتی نوک سینههایش را نوازش میکنند و با دهان خیس و مستش به او ساک میزند، دیگر نمیتواند جلوی خودش را بگیرد! مهم نیست چند بار انزال میکند، هیچوقت کافی نیست و او تمام شب رابطه جنسی دارد! من اصلاً نمیدانستم که میو-سنپای در خلوت خودش اینقدر جذاب است...
[MIDA-304] [زیرنویس فارسی] او آخرین قطار را از دست داد و خانه من ماند. میو-سنپای از نوشیدن سیر نمیشد، بنابراین ما با هم بازیهای نوشیدن را انجام میدادیم... میو ایشیکاوا